جدول جو
جدول جو

معنی هنر نمایشی - جستجوی لغت در جدول جو

هنر نمایشی
الفنون المسرحيّة
تصویری از هنر نمایشی
تصویر هنر نمایشی
دیکشنری فارسی به عربی
هنر نمایشی
Showmanship
تصویری از هنر نمایشی
تصویر هنر نمایشی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
هنر نمایشی
art du spectacle
تصویری از هنر نمایشی
تصویر هنر نمایشی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
هنر نمایشی
showmanschap
تصویری از هنر نمایشی
تصویر هنر نمایشی
دیکشنری فارسی به هلندی
هنر نمایشی
אֳמָנוּת הַהַצָּגָה
تصویری از هنر نمایشی
تصویر هنر نمایشی
دیکشنری فارسی به عبری
هنر نمایشی
teatralidad
تصویری از هنر نمایشی
تصویر هنر نمایشی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
هنر نمایشی
sztuka pokazu
تصویری از هنر نمایشی
تصویر هنر نمایشی
دیکشنری فارسی به لهستانی
هنر نمایشی
искусство шоу
تصویری از هنر نمایشی
تصویر هنر نمایشی
دیکشنری فارسی به روسی
هنر نمایشی
майстерність шоу
تصویری از هنر نمایشی
تصویر هنر نمایشی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
هنر نمایشی
شو مین شپ
تصویری از هنر نمایشی
تصویر هنر نمایشی
دیکشنری فارسی به اردو
هنر نمایشی
ทักษะการแสดง
تصویری از هنر نمایشی
تصویر هنر نمایشی
دیکشنری فارسی به تایلندی
هنر نمایشی
seni pertunjukan
تصویری از هنر نمایشی
تصویر هنر نمایشی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
هنر نمایشی
演出術
تصویری از هنر نمایشی
تصویر هنر نمایشی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
هنر نمایشی
Schaustellerei
تصویری از هنر نمایشی
تصویر هنر نمایشی
دیکشنری فارسی به آلمانی
هنر نمایشی
表演技巧
تصویری از هنر نمایشی
تصویر هنر نمایشی
دیکشنری فارسی به چینی
هنر نمایشی
ustadi wa maonyesho
تصویری از هنر نمایشی
تصویر هنر نمایشی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
هنر نمایشی
habilidade teatral
تصویری از هنر نمایشی
تصویر هنر نمایشی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
هنر نمایشی
gösteri sanatı
تصویری از هنر نمایشی
تصویر هنر نمایشی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
هنر نمایشی
প্রদর্শনী দক্ষতা
تصویری از هنر نمایشی
تصویر هنر نمایشی
دیکشنری فارسی به بنگالی
هنر نمایشی
नाटकीयता
تصویری از هنر نمایشی
تصویر هنر نمایشی
دیکشنری فارسی به هندی
هنر نمایشی
arte scenica
تصویری از هنر نمایشی
تصویر هنر نمایشی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
هنر نمایشی
쇼맨십
تصویری از هنر نمایشی
تصویر هنر نمایشی
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هنرنمایی
تصویر هنرنمایی
نشان دادن هنر خود
فرهنگ فارسی عمید
(هَُ نَ نُ / نِ / نَ)
نشان دادن و اظهار کردن هنر:
چون در جهان نماندت آب هنرنمایی
ای سوخته توانی کاین خام کم درایی.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از هنرنمایی
تصویر هنرنمایی
نشان دادن هنرهای خود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هنر نمائی
تصویر هنر نمائی
نشان دادن و اظهار کردن هنر
فرهنگ لغت هوشیار